چرا بهانه نگيرم؟ چرا نمي آيي؟
اگر حجاب ظهورت وجود تار من است
خدا کند که بميرم! چرا نمي آيي؟
تو امر کن سر خود را بدست مي گيرم
ببين چقدر دليرم چرا نمي آيي؟
ميان خلقت من با گل تو رابطه اي است
من از تراب غديرم، چرا نمي آيي؟
هواي ديدن سرداب غيبتت دارم
به اين رواق اسيرم، چرا نمي آيي؟.